چه خوبه ...نمی دونم ...باید قدر این نعره ها رو تو خونه دونست ...تو که به نظر میاد چشیدی طعم خبر نداشتن از همه ورزش ها رو باید بدونی جای خالیشو ...خوشحالم برات که می شنوی
اینا واقعیین؟وقتی بجه بودم دنبال ارزوهام بودم وقتی نوجوون شدم از درس سرم گشت...عاشق شدم حالا که جوونم می خوام بمیرم ...از دنیا متنفرم....هر کس یه فرشته ی نگهبان داره...فرشته ی من کجاست؟....
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ... تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادرفلانها، خواهرفلانها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود
خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید. خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی . خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه . خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی دختری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
سلام....سه ماه ننوشتن در برابر یک سال و نیم ننوشتن من خیلی آبرو مندانس...یادمه اونموقع که وب قبلم فعال بود میومد اینجا.یادم نیس تا رج چندم خونده بودم اما خب....دوباره با یه وب تازه برگشتم و هیچ وقتم تکون نمی خورم...
فقط میخام بدونم چطوری این همه احساس رو یکجا داری توروخدا بنویس با نوشته هات زندگی میکنم از روزی ک پیدات کردم مرتب میام مهمونی قبلی رو دوباره میخونم خوش بحالت از این همه عشق و زیبایی و احساسی م داری خوشبحال همسرت
بعضی وقتا که میخوای پابه پاشون ذوق کنی و جیغ بزنی بهت میگن
هیسسسسسسسسسس اههههههههه
:( دیدم! میدونم!
سلام
خوبین؟
این الان یعنی چی؟
خب ذوق داره بچمون
میخواد ابراز احساسات کنه
اینم یه مدلشه دیگه
خب دیگه تو جنس مردا ظرافت و لطافت زنونه نیست که.
چه خوبه ...نمی دونم ...باید قدر این نعره ها رو تو خونه دونست ...تو که به نظر میاد چشیدی طعم خبر نداشتن از همه ورزش ها رو باید بدونی جای خالیشو ...خوشحالم برات که می شنوی
آری زندگی جز این نیست
بنویس، من هی منتظرم!:)
راست میگه آدم میخواد ذوق کنه میگن یواااااش!:)
آره...
این یعنی دو حالت بیشتر نداره :
یا اینایی که دور و بر منن آقا نیستن
یا خیلی بد فوتبال میبینن اون آقا ها !!!
کمکم کن. تو رو خدا کمکم کن. من یه دخترم که دارم می شکنم. کمکم کن. تو رو خدا...
خوب مگه نشنیدی که گفته اند :
نعره بر هر درد بی درمان دواست
: )
اینا واقعیین؟وقتی بجه بودم دنبال ارزوهام بودم
وقتی نوجوون شدم از درس سرم گشت...عاشق شدم
حالا که جوونم می خوام بمیرم ...از دنیا متنفرم....هر کس یه فرشته ی نگهبان داره...فرشته ی من کجاست؟....
سلام پیشنهاد میکنم یه سری به وب "من و زهرای خوبم" بزنید
زندگی اینقدر که شما تصویر میکنید سیاه نیست اگر.....
دستنوشته تهمینه میلانی(وبلاگ نوشین)
مقاله یی خواندنی در مورد خشونت علیه زنان
زخمی که نمی بینیم :
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ... تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادرفلانها، خواهرفلانها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود
خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
. خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه .
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی دختری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
سلام....سه ماه ننوشتن در برابر یک سال و نیم ننوشتن من خیلی آبرو مندانس...یادمه اونموقع که وب قبلم فعال بود میومد اینجا.یادم نیس تا رج چندم خونده بودم اما خب....دوباره با یه وب تازه برگشتم و هیچ وقتم تکون نمی خورم...
شما با این همه حس های مزخرف چطور استریتید؟
واقعا برام عجیبه که چطور با غیر همجنستون هستید
زیباست
شما زنان دگرجنس گرا واقعا موجودات عجیبی هستید
واقعا فهمیدنتون سخته برای من
مردند دیگر
اگر قرار بود غیر از این باشند که میشدند زن
آنوقت دنیا پر بود از زنهایی که در جستجوی مردها بودند
یا شاید هم در جستجوی خودشان
بعله!
:)
آی گفتی....
عشق یعنی همه چیز...

ممکنه همین نعره ها باشه
ممکنه نقطه ی شروع باشه
سلام عزیز وبلاگ خوفی داری
به سربزن .......... من زنم
این چقد خوبه ک
وبلاگت "سبک " خودشو داره
منم
یک سایه ی اصیل
بدون آفتاب...!
درود... دوست گرامی به دنیای من دعوتید.
سلام...خوبید؟ یادم به اون رج بود اما دوست داشتن دوباره بخونم...و لذت ببرم...
رجوع کردیم
مردها را با صدای بلند و جیغ و دادشان میتوان حظ برد یا نبرد
خب این یه فداکاری عاشقانه ست؟ نمی دونم شاید جواب بده تجربشو ندارم
به روزم
جز این هم حرف هست برای زدن بانو جان، چرا سکوت کردی؟
ziba bod
سلام بانو...نمی نویسید؟ منتظریم ها... [گل]
دهان ها را و عشق ها را
گفته ایم هنوز
درد های ما دوباره ناکجاست
بیشترشونو خوندم.
جالب بود..........
سبکت
بافتنی تون تموم شده ؟ نخ کم آوردید؟ کلافتون گره کور خورده ؟ من هنوز میام به امید یه رج تازه . بنویسید لطفا . منتظریم .
salam, kam kari banu!!!
دانه دانه
رج به رج
کلاف آرزوهایم را
با میل خیال تو
بافتم،
سر کلاف به دست تو افتاد...
چه کردی؟
شکافتی....؟!؟!؟!؟!
احساس خوبی پیدا کردم از رج دهم
ساده و پاک و بی آلایش.
قشنگه......
باور نمیکنم این اخرین رج تو باشه...منتظرم...لینکیدمت...
بنویس رفیق
6 ماه ننوشتن ؟!! کافی نبود؟ بنویسید
شاد باشی هرکجا که هستی
فقط میخام بدونم چطوری این همه احساس رو یکجا داری توروخدا بنویس با نوشته هات زندگی میکنم از روزی ک پیدات کردم مرتب میام مهمونی قبلی رو دوباره میخونم خوش بحالت از این همه عشق و زیبایی و احساسی م داری خوشبحال همسرت
یه نویسنده هیچ وقت از وبلاگش دل نمی کنه.
مطمئنم یواشکی میاد نظرات رو می خونه
بنویس که تمام حرفاتو با تمام وجود درک میکنم...بنویس حتی یه جمله...
سلام
می دونید هر وبلاگی رو که خوشم می یاد یا نویسده اش نمی نویسه یا می خواد خاحافظی کنه تو لینکم می گنجونمتون اما هر وقت به روز شدیداطلاع بدید لطفا
همین هم میشود زندگی...
http://narmtarazsedaghat.blogfa.com/
چرا دیگه نمینویسی؟؟؟ من دوست دارم نوشته هاتو.
این با خونسردی آخر خدا بود
احتمالا شما جای دیگه دست به قلمی
سلام بانو
نوشته هایتان را دوست دارم
لینکتان میکنم با اجازه
برای اینکه باز هم بیایم و سرک بکشم میان واژه هاتان
جای دیگه می نویسی؟:(