سلام...انقدر زیبا و جذاب می نویسی که دلم خواست از اول تا آخرشو بخونم...همینکارم کردم و لذت بردم...واقعا لذت بردم...همهی ما زنها همچین احساساتی رو داریم...اما هممون همچین قلمی رو نداریم که منتقلش کنیم... و شما به بهترین شکل این کارو می کنی...مرسی...بعضی جاها واقعا بغض کردم...از یادآوری خاطرات مشترکم و از قدرت قلم شما تو بیانش...
چه کسی می گوید که گرانی شده است ؟ دوره ارزانی است !!! دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان ، دوستی ارزان است ، دشمنیها ارزان ، تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر ، قیمت عشق چقدر کم شده است ؟ کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت انسان ...
سلام ..تمام پست ها را خواندم ...شما خودتان را چیز دیگری نشان می دهید ولی من گریه هایتان را خواندم . زنی که پشت لوندی ها و زیور آلات و بر جسته گی هایش ..عمق اش را نشان می دهد و امید وارم همه این را درک کنند ... به نوشتنتان افتخار کنید و چیز هایی که می بافید روزی قالیچه ای ابریشمی و خاص می شو د که هر قدر هم پا بخورد ...زیبا تر می شود ... با خواندنتان دوباره زن شدم ...
نه عزیزم.هیچ اجباری نیست که مردی باشه.عاشقیت که جنس نداره.جنسیت نداره.ما هم وجود داریم.بی مرد.عاشق.بانوپرست.بانوی من هم برای من سراپا زیبایی می پوشه و من هم زنم...
میدونم چی میگی..ینی میفهمم..وقتی نداشته باشی یه چیزه..وقتی یه روز باشه..روز دیگه نباشه حرف دیگه! تو هویت کوندرا جایی شانتال میگه: دیگر کسی برای دوباره دیدن من سرش را بر نمیگردونه..این اوج زنانگی ست..اصلا هم تحقیر نوع زن و این چی چی شعرا نیست..اقا جان میخوان اساس غریزه و احساس و شعورو بالکل منکر بشن..نمیشه پدر جان..نمیشه..گرچه در پستوی خانه ها خود ان ! کنند و ملت بینوا را با شعارهای صدمن یک غاز اسکل میکنند :))
ولی من هر چی که بخرم فقط و فقط واسه دل خودم میخرم اصولا هر چی هم که میخرم تو ذوقم میزنه حالا هر چی که باشه منم واسه خودم میخرم حالشم میبرم کیفشم میکنم حالا هر چی میخواد بگه بگه...........
سلام. فوق العاده می نویسی. حضور همین مرد هاست که آدم را بیش از پیش عاشق جواهرات میکنه. احساس دیگه ای را آدم تجربه میکنه وقتی از پشت ویترین بهش این حق انتخاب داده میشه ! :))
باهررجی که زدین چندتا دلو به هم بافتین.همیشه آرزوم بوده و هست اسیرچنین عشقی بشم.وقتی میخونمتون هم غصه ام میشه به خاطر نداشتن هم جون میگیرم ازامیدبه اینکه چیزی که من میخوام افسانه نیست یه زن دیگربهش رسیده.
ما که مرد نداریم... با همین تکه پلاستیک سر میکنیم
سلام...انقدر زیبا و جذاب می نویسی که دلم خواست از اول تا آخرشو بخونم...همینکارم کردم و لذت بردم...واقعا لذت بردم...همهی ما زنها همچین احساساتی رو داریم...اما هممون همچین قلمی رو نداریم که منتقلش کنیم... و شما به بهترین شکل این کارو می کنی...مرسی...بعضی جاها واقعا بغض کردم...از یادآوری خاطرات مشترکم و از قدرت قلم شما تو بیانش...
تو عـــــــالی هستی با همه افکارت ، با همه اشکهایت ، با همه بودنت. تو زیبایی ؛ هـــمین.
عجب تعریف پر زرق و برقی از مرد شده اینجا...!
زدی تو خالللللللللل به خدا!
سلام دوست من
نه اینو قبول ندارم
خیلی وقتها من برای دل خودم کاری می کنم یا چیزی می خرم .
راستی خیلی وقته شما رو لینک کردم .
درسته:)
سلام
وب قشنگی دارین با مطالب خوندنی
بی اجازه لینکتون کردم اشکال که نداره؟
کاش معیار مرد هم به همین چیزا بود..مثلا مردی با عیار 24
خیلی هم مهم نیست مرد باشه یا نه....کلا زنها چسبیدن به این ویترینها
عزیزم.. روزتون مبارک..[گل]
خوشحالم دوباره مینوسید
روزت مبارک زن دیگر
نمی فهممت!
عالی بود
حرف نداشت
بوس
سلام ...
من خواننده وبلاگتون هستم ... با اجازتون لینکتون کردم
آی گفتی ! هر چی پول دارم وقتی هست میدم لباس و زیورآلات میخرم . وقتی نیست دلم میخواد همشون رو بریزم دور !
چه کسی می گوید که گرانی شده است ؟
دوره ارزانی است !!!
دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان ،
دوستی ارزان است ، دشمنیها ارزان ،
تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر ،
قیمت عشق چقدر کم شده است ؟
کمتر از آب روان و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت انسان ...
جعبه م پر شده از خنزر پنزرایی که همیشه میخرم و بعد میندازمشون اون تو تا یه روز براش به خودم آویزونشون کنم.
نمیاد... 6 ساله که نمیاد........
بـِ نوشتهـ ـهات حسودیـ میکنم!
خوش بـِ حالِ حِـ سـِ ت
موفق باشی
چه حرفا!
بدون مردا زندگی شیرینتر و قشنگتره که.
سلام !
به امید ِ روز های روشن تر .
مثل جوجه شده ای
برای اینکه حسابت کنند
منتظری تا به پاییز برسی.
سلام بسیار زیبا بود.
باید من باشم ...
زنانگی هـایم باشد ...
زندگی باشد ...
مرد باشد ...
قشنگ بود و البته کمی قابل تامل ...!
سلام
نوشته هاتونو خیلی دوست دارم
با اجازه خودم لینکتون کردم
سلام ..تمام پست ها را خواندم ...شما خودتان را چیز دیگری نشان می دهید ولی من گریه هایتان را خواندم .
زنی که پشت لوندی ها و زیور آلات و بر جسته گی هایش ..عمق اش را نشان می دهد و امید وارم همه این را درک کنند ...
به نوشتنتان افتخار کنید و چیز هایی که می بافید روزی قالیچه ای ابریشمی و خاص می شو د که هر قدر هم پا بخورد ...زیبا تر می شود ...
با خواندنتان دوباره زن شدم ...
اما من همیشه برای دل خودم خرید می کنم ...همیشه...
نه عزیزم.هیچ اجباری نیست که مردی باشه.عاشقیت که جنس نداره.جنسیت نداره.ما هم وجود داریم.بی مرد.عاشق.بانوپرست.بانوی من هم برای من سراپا زیبایی می پوشه و من هم زنم...
عالیهههههههههههههههههههههههههههههه
سلام
خیلی وقت بود گمت کرده بودم
خیلی خوشم میاد از کوتاه نوشته هات که خیلی عمیقن...
شاد باشی عزیزم
بگذار مرد به یک دردی بخورد
سلام
نیستیییییییییییییی
میدونم چی میگی..ینی میفهمم..وقتی نداشته باشی یه چیزه..وقتی یه روز باشه..روز دیگه نباشه حرف دیگه!
تو هویت کوندرا جایی شانتال میگه: دیگر کسی برای دوباره دیدن من سرش را بر نمیگردونه..این اوج زنانگی ست..اصلا هم تحقیر نوع زن و این چی چی شعرا نیست..اقا جان میخوان اساس غریزه و احساس و شعورو بالکل منکر بشن..نمیشه پدر جان..نمیشه..گرچه در پستوی خانه ها خود ان ! کنند و ملت بینوا را با شعارهای صدمن یک غاز اسکل میکنند :))
تمام رج هات را می خوانم دوست بافنده زیبا می بافی بباف
زنانگی همینه دیگه... متأسفانه
چیزی رو که گفتی کاملاً برام ملموسه
http://autumn-notes.blogfa.com/post-51.aspx
دلمـ میخواد حسودیم گل کنه !
بنویس ک دل بدجوری هوسـِ خوندنـِ نوشتـهـ ـهاتو کرده !
منتظرمـ...
آره واقعا!
حقیقتش اینکارها با بودن یک مرد دلچسبتر میشه ...
موشکافانه بباف که آنچه نتیجه این رج هاست یک واقعیتی از زندگی من تو و ما ست!
ولی من هر چی که بخرم فقط و فقط واسه دل خودم میخرم
اصولا هر چی هم که میخرم تو ذوقم میزنه حالا هر چی که باشه
منم واسه خودم میخرم حالشم میبرم کیفشم میکنم
حالا هر چی میخواد بگه بگه...........
...پس همینه که من بیزارم ...
سلام. فوق العاده می نویسی.
حضور همین مرد هاست که آدم را بیش از پیش عاشق جواهرات میکنه. احساس دیگه ای را آدم تجربه میکنه وقتی از پشت ویترین بهش این حق انتخاب داده میشه ! :))
نمی دونستم. واقعا
باهررجی که زدین چندتا دلو به هم بافتین.همیشه آرزوم بوده و هست اسیرچنین عشقی بشم.وقتی میخونمتون هم غصه ام میشه به خاطر نداشتن هم جون میگیرم ازامیدبه اینکه چیزی که من میخوام افسانه نیست یه زن دیگربهش رسیده.
آره، آره...
واقعا قشنگ و با احساس مینویسی دمت گرم
خیییییییییییییییلی خوشم اومد
این پستت را بسیار بسیار دوست دارم.
اونقدر ملموسه که انگار این منم که میبافم. فروغ گونه میبافی.
موافقم
شیشه بر هر درد بی درمان دواست
جدی ها... من که شخصا قبل از ازدواج از پشت ویترین طلا ایستادن متنفر بودم.... البته الانم به خاطر شرایط مالی همچین خوشم نمیاد..