میخواستم بخوابم ولی ار روی وبلاگ یکی از دوستام سری به نوشته هات زدم انقدر جالب بود که تمامیش رو خوندم داشت یادم میرفت خوابم میاد! نگارش دلنشینی داری روزگارت شیرین
خرید تازه ست دنیای ملون تازگی و شهوت و مادر کهنه؛فرسوده در تنگنای اسیر زندگی. مادر تازه نمی شود. مادر دیگر بهار نخواهد بود .دیگر بهار نخواهد داشت. اما پدر تا خزان بهار می ماند. پاینده باشی خاتون.
من که سر در نمی آورم ازین بی میلی مردها که به نظرم می شود به آن گفت بی عدالتی. من نمی فهمم که چرا زنها همیشه غرق نیازند( منظورم بیشتر نیازهای عاطفی است) ولی مردها راحت از کنار آنها می گذرند. و هرچه نیاز زن بیشتر شود مرد گریزنده تر است. من نمی فمم ...کسی برای من تشریح کند
سلام تو انگار تک تک رج تارات از تارو پود منه! تو انگار تار رجات نوای تار قلب من رو میزنه! تو انگار بافته هات عطر تار وجود منو داره! تو انگار یه زنی! تو انکار یه دنیا زنی!!!!
سلام عادی خانم. همین که خرید می روند و این کار را در کنار هم دوست دارند خود لذتی است بس زیبا. به نظر شما لذتی بالا تر از خرید کردن برای خانومها در کنار همراهی یک مرد می تونه باشه ؟ اگر نخوابیدم نخوابید. بافتنی هایت را بباف که ما خوشمان آمد از بافتنتان ولذت می بریم از دیدن بافتنی های که می بافین. همیشه به بافتن عادی خانم.
در حال عبور بودم از روی نوشته هایی که گاه احساس همزادی میکنم با آنهاُُ نوشته های شما را دیدم اندکی درنگ کردم تا این پایم به آن پایم برسد و در این حین نوشته هایت را کمی نگاهی کردمُزیبا و گاه در آور مینویسی چه لخته ای در ذهنم ایجاد میکند...
یه مدتیه که دلخوشی عصرهای جمعه ما شده دور هم جمع شدن و خوندن نوشته هامون واسه هم. دلخوشی هر روزمون هم شده چک کردن این وبلاگ و خوندن نظراتتون واسه بهتر شدن نوشته هامون
az neweshtehaton khosham miad
اندامت را دوست دارم
اما دست نمی زنم
از کودکی عادت داشتم
وسایل مورد علاقه ام را در کمد ها شنهان می کردم که مبادا افتاب ان ها ببینید
با اینکه من هنوز جوانم
هیچ کاری رو دوست نداره یا من انجام بده
برا من برعکسه!!!!!!
سلام
حسودی نوشته ی قبیت را درک میکنم !! من هم به یک همچین چیزهایی خیلی حسودیم میشود و هی مرورش میکنم !!
میخواستم بخوابم ولی ار روی وبلاگ یکی از دوستام سری به نوشته هات زدم انقدر جالب بود که تمامیش رو خوندم داشت یادم میرفت خوابم میاد!
نگارش دلنشینی داری
روزگارت شیرین
خرید تازه ست دنیای ملون تازگی و شهوت و مادر کهنه؛فرسوده در تنگنای اسیر زندگی.
مادر تازه نمی شود. مادر دیگر بهار نخواهد بود .دیگر بهار نخواهد داشت.
اما پدر تا خزان بهار می ماند.
پاینده باشی خاتون.
باز هم زیباست .زیبا می نویسید
گاه انجام ندادن کاری دلیل نخواستن نیست دلیل نتوانستن است
من که سر در نمی آورم ازین بی میلی مردها که به نظرم می شود به آن گفت بی عدالتی. من نمی فهمم که چرا زنها همیشه غرق نیازند( منظورم بیشتر نیازهای عاطفی است) ولی مردها راحت از کنار آنها می گذرند. و هرچه نیاز زن بیشتر شود مرد گریزنده تر است. من نمی فمم ...کسی برای من تشریح کند
سلام
تو انگار تک تک رج تارات از تارو پود منه!
تو انگار تار رجات نوای تار قلب من رو میزنه!
تو انگار بافته هات عطر تار وجود منو داره!
تو انگار یه زنی!
تو انکار یه دنیا زنی!!!!
پدم تضاد دوسـ ـت داشتن ست...
سلام عادی خانم.
همین که خرید می روند و این کار را در کنار هم دوست دارند خود لذتی است بس زیبا.
به نظر شما لذتی بالا تر از خرید کردن برای خانومها در کنار همراهی یک مرد می تونه باشه ؟
اگر نخوابیدم نخوابید.
بافتنی هایت را بباف که ما خوشمان آمد از بافتنتان ولذت می بریم از دیدن بافتنی های که می بافین.
همیشه به بافتن عادی خانم.
سلام
رجهایت بیشمار
بافته هاین پربار
به ماهم سر بزن
در حال عبور بودم از روی نوشته هایی که گاه احساس همزادی میکنم با آنهاُُ نوشته های شما را دیدم اندکی درنگ کردم تا این پایم به آن پایم برسد و در این حین نوشته هایت را کمی نگاهی کردمُزیبا و گاه در آور مینویسی چه لخته ای در ذهنم ایجاد میکند...
چقدر زیبا می نویسی ُ.حسودیم شد !
دلم واسه نوشته هات تنگ شده بود
باز هم خوندم
یه جمله نوشتین اما اندازه یه کتاب توش حرف بودی.......
نمیخواهید بنویسید ؟
مثل اینکه چشتون زدم. چرا آپ نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه مدتیه که دلخوشی عصرهای جمعه ما شده دور هم جمع شدن و خوندن نوشته هامون واسه هم. دلخوشی هر روزمون هم شده چک کردن این وبلاگ و خوندن نظراتتون واسه بهتر شدن نوشته هامون
خواهش می کنم هرچی سریعتر به وبلاگم یه سر بزن کار فوری با خانمها دارم. مرسی عزیزم به همه دوستاتم بگو بیان
نوشته هات خیلی زیباست
یه نفس همه رو خوندم
ویلاگ متفاوتی دارید.
چالب بود!
اپ نمیکنید چرا؟من جز خوانندگان خاموشتونم
بر می گردم که مفصل بخوانم
همه چی زیبا بود
نوشته هات فوق العادست
درود
تازه و اتفاقی پیدات کردم، همتو خوندم، بخشی از منی، همدرد من رج بزن، شب دراز است و گفتنی بسیار، منتظرم.
و پدران ما همیشه عاشق خانواده بودن و هستن ولی عشق به مادرمو ندیدم.چون دیگه سنی ازش گذشته بود.
کشف خوبی بود اینجا
کلام دلنشین تر بود شاید
عین این جمله رو درک می کنم. می شه اینطور باشه. آره می شه
سلام
شاید نمیتونه شاید نمیخوان شاید
قشنگ مینویسی
گیرا مینویسی
موفق باشی وشا د
مثل فروغ بی حیا
دختر جان همه چیز را در سکس نبین !حال راببین !!با چی حال میکنن.
سلام من با قلم کاری ندارم با مفهوم نوشته هاتون مشکل دارم ....
خرید از سر ناچاری و برای ادامست هم اغوشی برای زندگی نه برای زنده موندن
تلخ ترین چیزی که در زندگیم حس کردم
سلام این رج رو کج بافتی لطفا بشکاف از اول بباف
هیچ وقت خرید با زنها را دوست نداشتم
چه مادرم چه زنم چه ...
سلام
درجواب داریونا میخوام بگم سخت در اشتباهی لازم به ذکره که بیشتر وقت بزاری و به تحقیق و برسی این موضوع بیشتر بپردازی خانم داریونا