مثل یک زن کولی باز پریده توی وجودم و نمیگذارد..نمیگذارد وقتی با شیوه ی خودت صدایم میکنی،در جوابت بگویم: "جون دلم؟"
این زن ِ ترسو، شده یک دیوار حائل بین تو با _____ من و نیاز گفتن این کلمات!
این زن میترسد که در عبور آرام روزها و تکرار این کلمات ،درونم بمیرد و چیزی برای آن مرد کولی درون تو نداشته باشد!
بعضی وقتا نمیفهمم.
شایدم هیچوقت نفهمیدم.
می فهممت...
سلام
وبلاگ خوبی دارید
یه سری هم به من بزن.
مرسی[گل]
راااااااااااااااااااحت یک بار نفس رو بده بیرون و بی حیا ترین حرف زنونه رو نثار مردونگیش کن!
قفل زبونت وا میشه
فهمیدم
شاید باید برات پیش بیاد تا بفهمی چی به چیه
سلام
وبلاگت قشنگه اما مرموز و خاصه. ایام به کام
مثل کولی ها بود این نوشته