کسی هست گاهی مهربان تر،از خود گذشته تر و حتی حساستراز دیگر زنها،اما زنها دوستش ندارند چون گاهی جایشان را پر میکند..فرقی نمیکند دل یا تختخواب یا صندلی جلو ماشین!من هم شاید مثل بقیه زنها دوستش نداشته باشم یا حتی بیزار باشم اما خوب که فکر میکنم میبینم حسابی گردن شوهر،پدر و برادرمان حق دارد!چه وقت و بی وقتهایی که مردِ مان یا مردانمان هر چیزی ازش خواستند و نه نگفت!همان چیزهایی که ما با همه ی نسبتهایی که با مردِمان یا مردانمان داریم ،بهشان نمیدهیم!حفظ اندام میکنیم..حفظ قرب اجتماعی..حفظ خودکفایی های زنانه و فقط میگوییم "نه"!او هم غذای گرم دارد هم رختخواب نرم .تنش برای کسی ست که امشب کنارش است دستش هم روی گوشش نیست خوب میشنود..گاهی بیشتر از من، بهتر از مادرم.فکر میکنم دلش خیلی میگیرد و سعی میکند به این فکر نکند که دوست دارد جای من باشد..خوب هم میداند این مردی که سرش روی سینه ی برهنه اش است فقط کافی ست لحظه ای احساس خطر کند،برای همیشه وجودش را منکر میشود چه رسد به...! فکر میکنم زیاد تنهایی گریه میکند..یا زیاد الکی میخندد.. و من فکر میکنم یادمان رفته که اگر در شرایط او بودیم چه کسی بودیم!
ببخش منظورم ششم بود بیشتر که بخونیم میفهمی کلا آدم گیجی هستم و توقع نمیکنی
نوشته هات یه جورین اما جذابن
سلام...
این پستت خیلی زیبا بود و تکان دهنده........
باید بهش بیشتر فکر کنم
تایحال ازین زاویه (البته از منظر خودم)نگاهش نکرده بودم
از همینجا دوستی ام را اعلام می کنم(مطمئن هستم دوست خوبی خواهی بود :)
سلام
آره
حتی بهش فکر هم نمی کنیم
کاملا یادمون رفته
در لابه لای یک چرخش اضافه!و تمام!
نمیبافی؟؟
سلام وقتی خواندم حیفم آمد کامنت نگذارم. از کجا می دانی خیلی گریه می کند؟ واز کجا می دانی می داند در انکار شدن چه حسی خفته !!! گاهی حتی سری هم روی سینه اش نیست. اصلا موضوع تنش هم نیست. هر زنی در هر موفعیتی هم می تواندو این طرف باشد هم آنطرف .یعنی فاصله ای نیست. آنقدر ها بعید هم نیست. می شود روزی آنطرف باشی.در طرف انکار. داستان دارم در همین فاصله. وفتی حسابی وقت ودقت داشتی سری بهش بزن وبخوانش.
http://kmangirbastani.persianblog.ir/
چه پست خوبی...
چقد راس گفتی...
من به این فک کرده بودم که اون زن شرفش به مایی که نسبتی با مردامون داریم و کوتاهی میکنیم شاید بیرزه...
ولی به این که گوشش شنواس یا نه...
نه
فک نکرده بودم
سلام
نوشته هاتون حال و هوای شعر داره
اگر روش کار کنین میتونین شعر نو بگین
موفق باشین
نبودی
سلام!
حال و هوای غریبی داشت. شاید اون قدر خاص بود که آدم فکر کنه فقط درباره های خاصی در میان اینگونه زنان٬ صدق می کنه. و شاید هم بر عکس٬ اون قدر زنانه که آدم باور کنه٬ در بطن هر زن موجودی این چنین خفته!
شاید چون زنانگی هاش بیشتره حسادت میریزه توی دلم...
دنیای ما هی هی هی..
تو هیچوقت بافنده نمیشی
حالم خوب نیست...توان بافتن تو دستام نیس الان.
سلام
چقدر این وبلاگ خواندنی است...
نوشته ها تمامشان سرشار است از احساسات عمیق یک زن...
زنی که حتما لباس های زیبایی می بافد...
من شما را لینک کردم...
نوشته های جذاب و خیلی زیبایی دارین تبریک میگم و مرسی بخاطرشون..
چرا آپ نمی کنی پس؟
سال نوت مبارک
بارها آمدم و ننوشته بودی
من اون حس رو داشتم.سرش روی سینم بود .به حرفاش گوش کردم.منکرم شد و من موندم و اشکای شبام.اما هنوز زندم.
نمیدونم چرا یاد زن دوم بابای محبوبه ی بامداد خمار افتادم !توی اینهمه زن اینجوری که اطرافم پره و خیلیاشونو دوس دارم و از خیلیاشون متنفرم.
دلم گرفت با خوندنش .موافقم که فقط وقتی میشه قضاوت کرد که بتونی به درستی خودت رو به جای اون شخص و شرایطش بذاری!
تمام حرفهایى که زدى رو قبول دارم، دقیقا همون طوره.
اما این کار اینجور زن ها رو توجیه نمى کنه!
ووواه!
کف کردیم
چه عجب
یه زن ایرانی با این طرز فکر
خوشحالم
این متن رو دوبار خوندم
عالی بود
کیف کردم !
اینو دیگه گرفتم
با اینکه همه ی مرد ها یکی نیستن ولی مثل یه نویسنده ی حرفه ای نوشتی
این نوشته تو خیلی وخ پیش خونده بودم و کامنت گذاشته بودم!
بازم خوندم....
اون موقع باهات موافق بودم...
هر چی عاشق تر میشم....بیشتر موافق حرفت میشم!
فک که میکنم...
اگه یه روز از کسی که ادعا میکنم شریکشمو شریکمه چیزیو دریغ کنم.... دلمو، گوشمو، چشممو، جسممو.... خودمو نمیبخشم!
بودن در این جایگاه خیلی سخته.... سخت و منهدم کننده ولی برای من یافتن حس جدیدی بود. دوست داشتن بدون خودخواهی . بدون قید و شرط و خارج از همه قوانین رایج
حتی دوست داشتن کسی که بنا به قانون با اوست و تمام لحظات بی تو بودن با او پر میشود .
کسی که سایه اش در خلوت ترین خلوتها هم حضور دارد و چه دردناک و عمیق است این درد عجیب.....
مازوخیسم میشوی درد میکشی و لذت می بری .....
تو هستی و حسرت و تنهایی
tanha veblog ziba dar kore khaki
man bahatoon kar zaroori davat be hamkari dar sakht yek proje daram lotfan movafeghat khodetan ra baram email konid
لحظه ای فکر کردم خودت همون زنه ئی
خودت همون زن نیستی؟ای کاش باور میکردیم فقط برای لحظه ای هم که شده باور میکردیم که حتی عشق به هر قیمتی مجاز نیست!