بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

بافتنی های یک زن عادی

رج به رج حس هایم را میبافم با کلاف حقیقت..

رج شیشم

گنگم..والا قهر نیستم.تازه از خانه ی مامان برگشتم.دلم میخواست بیشتر بمانم اما این بی خبر رفتنم زیر ذره بینم گذاشته بود..گفتم از تنهایی کمی کسل شدم اما نه تو را مجاب کرد نه مامان و بابا را!

چطور میتوانستم بگویم زن همسایه دوباره بچه دار شده و من تاب شنیدن صدای بچه اش را نداشتم!چطور میگفتم که عادتم شده بود، سرم را بچسبانم به دیوار و با هر صدای گریه اش صد بار بگویم "جاااانم" و به اهالی آن خانه که آرامش نمیکنند فحش رکیک بدهم!تو که نمیدانی چقدر دلم میرود وقت که مادرش با ذوق قربان صدقه اش میرود و هی میگوید "ببین محمود شبیه من است".

خجالت کشیدم همان صبحی که رفتم خرید..مرد همسایه،همان که دوباره بابا شده بود ازم تشکر کرد و گفت"دیشب اگر شما بیدارمان نمیکردید پسرمان هلاک میشد..طفلی مادرش خیلی خسته بود و خوابش برده بود"من گنگ بودم و تنها سری تکان دادم و لبخند زدم!توی پیاده رو به درختی تکیه دادم و آرام گریه کردم، فکر میکردم مردک راز دلم را فهمیده..ترسیدم دوباره اتفاق دیشب تکرار شود..راهی بهتر از گریز نبود ..جایی به جز خانه ی مامان هم نبود!

اما پسرشان هنوز گریه میکند..گوش بدهم بهتر از این است که صدای تلوزیون را بلند کنم.. توی پارک محل ولو باشم..خانه مامان مدام سوال پیچ شوم..باید گوش دهم..بغض هم نکنم.. سخت است اما بهتر نیست!؟ هوووم؟

نظرات 15 + ارسال نظر
لیندا شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:02 ق.ظ http://marjaneh.blogsky.com

سلام
ای خدا من که از شنیدن صدای بچه اونم گریه
اصلا می گم میشه خفه بشه زودتر (خیلی خیلی عذر می خوام که بی ادب شدم)

مهدی شنبه 21 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://ultraesfand.blogfa.com

سلام اول اینکه تولد وبلاگتون مبارک ، امیدوارم بنویسید و بنویسید ... ندیدم این فیلم رو ولی حتمن خواهم دید ، ممنون از پیشنهادتون

مانی دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ http://http://ahmad0mani0varnos.persianblog.ir/

آره من اثر پروانهای رو دیدم. خیلی زجر آوره.

شهرزاد سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1387 ساعت 05:26 ب.ظ http://thismorning.blogfa.com

چقدر اینجا بوی گریه میاد....

حسین شیردل جمعه 27 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.makhfigah128.blogfa.com/

سلام
من از دوستان هستم از بابل
شک دارم که شما خودتونید یا نه ؟
حتما سر بزنید و خبرم کنید

شمع سحر یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ http://bahareomr-2.blogfa.com

هووووم.!

سینا یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:46 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

ترسناکه افکارت

سینا یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:28 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

برگشتم و هشت رجت را به دقت خواندم زیبا مینویسی و جذاب شاید چون با دلت مینویسی
به دلم نشست

مرد یخ زده دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ق.ظ

کاملا وجودتو می نویسی...خوبن..خیلی خیلی خوب!

[ بدون نام ] شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ق.ظ

وااااای چرا من نمی گیرم حرف هاتو
شاید خودت اینطوری می خوای

ماه پیشونی دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ق.ظ

شده ای مصداق:
آنچه میخواهم نمیبینم و آنچه میبینم نمیخواهم!!!!!

الهام دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ق.ظ

منم گاهی این حس رو داشتم ولی گاهی تلنگرای دیگران غم انگیز تره

باران پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://holygoal.blogfa.com

سلام خوبین؟من از رج اول تا ششمتونو خوندم پستهای جدیدتونم همینطور ...با اجازه میخوام لینکتون کنم خوشحال میشم بهم سر بزنید و موافقتتونو با تبادل لینک اعلام کنید..

asghar شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ http://asgharagha.blogfa.com

این رج یه خورده به نظرم دروغگوئی امد

کودک اهدایی دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ http://koodakehdai.blogfa.com

چقدر ترسیدم ازین پست. خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد